خدایا جوونم، جوونم خدایا چه آتیشی افتاد به جونم خدایا بعیده که زنده بمونم خدایا با ریخت و پاشی که رو خاک کربلا شده معلومه خیلی رو تنش برو بیا شده قدم قدم، قدم قدم، تا اینجا دیدمش چقدر جدا جدا جدا، جدا جدا شده یه دشنه توی گلو، یه نیزه تو کمرش کسی نمیگه باید چی کار کنه پدرش علی علی پسرم... **** اباالفضل بیا که تنش جمع نمیشه که جمع کردنش با قدِ خم نمیشه صدا خندههاشون چرا کم نمیشه؟ تا که صدای ضجّه از حرم نیومده تا که بلا بیشتر از این سرم نیومده داره صدای گریههای زینبم میاد بِبَر علی رو تا که خواهرم نیومده چه خاکی شد به سرم، داره میاد خواهرم اکبرمو تو بِبَر، زینبو من میبَرم علی علی پسرم...