خاک کوچه چقدر پر از ردپاست

خاک کوچه چقدر پر از ردپاست

[ محسن عراقی ]
خاک کوچه چقدر پر از ردّ پاست
حیای مردم کجاست؟
چقدر جلو خونه‌مون
پر سَر صداست

توی کوچه بوده دیده حسنش
جلوی چشای مولا زدنش

یکی نه، دسته دسته بودند
دست علی و بسته بودند
به زیر پا غرورش افتاد
فاطمه رو شکسته بودند

(موهام سفید شد تو هجده‌سالگی علی
زانو بغل نگیری یا به این سادگی علی) ٢

بیا منو بغل بگیر
دلم گرفته از همه
خونه‌تو آتیش زده
اون‌ که جاش تهِ جهنّمه

جلو چشای بچّه‌ها
حرمت مولامو شکست
با ضربه‌ای که زد به در
شیشه‌ی همراه‌مو شکست

بار شیشه داشتی و شکسته شد
وقتی قنفذ تو رو می‌زد بی‌هوا

اگه بگی نرو نمی‌رم علی
اگه بگی می‌مونم علی
غربت تو داره منو می‌کُشه
جواب سلام‌تو نمی‌دن علی

یک چمدون غم سفر دارم
پیرهن‌مو پیش تو می‌ذارم

پیرهنی کبودی‌مو پوشوند
پیرهنی که روضه‌ی خونین شد

راه رفتن من مثل قبلاً نیس
خونه پُر شده از اشک چشم من خیس
گریه می‌کنم همسایه‌ها می‌گن هیس

جلو چشای بچه‌ها
حرمت مولامو شکست
با ضربه‌ای که زد به در
شیشه‌ی همراه‌مو شکست

دردم و خبرم به کی بگم؟ 
رو کدوم شونه‌ بذارم سرمو
روزگارم مثل شب شده آخه
روز روشن می‌زنن مادرمو

پاشو مثل قبلاً درد و دل کن با حسن
شونه‌هات درد می‌کنه، موهامو شونه نزن
* * * *
مادرتم
ای غریب کربلا مضطرتم
اگه دلواپس انگشترتم

آخ کمرم
چی به روز تو آوردن پسرم

نظرات