(حق به تو مدیون، کشتهی هامون)۲ ای تن پاکت، شده بیسَر به یَم خون (معنی عرفان، سورهی ایمان)۲ (سنگ جفا خورد به لبت قاری قرآن)۲ ای صوتُ الحَزین، ای نیزه نشین (ای دور از وطن، تنهاترین، تنهاترین)۲ حسین آقای من... (آه، شده غارت، پیرهن تو)۲ قاتل من شد، غم عریان شدن تو دلهره دارد همسفر تو ای سَر بیتن چه میآید به سَر تو؟ (میروم از حال، ای تن پامال)۲ صاحب جنّت، تو کجا و ته گودال؟ خورده به گودال چشم عبورم ضربه زده شمر به غرورت، به غرورت ای آقای شهر، ای جانان من ای لب تشنهی بین دو نهر، ای جان من