حُجَّتُ اللهِ معظم زهرا همهی حُسن مجسم زهرا هر پیمبر به نگاهت محتاج جانِ پیغمبرِ خاتم زهرا آنکه مولای امامانِ من است کیست غیر از تو در عالم زهرا طعم خرمای نجف از فدک است هم گدای علیام هم زهرا هر کسی خرج تو شد رفت بهشت هرکسی نه به جهنم زهرا اسم اعظم که همه میخواهند یک کلام است، همین دم زهراست از شب قدر همین ما را بس آن تویی قدر مُسَلَّم زهرا درک تو شأن کسی چون فضه کیست در باب تو مَحرم زهرا ای به قربان زمانی که علی شد به دست تو مُعَمَّم زهرا خیر تو خرج حسینت میشد بانیِ ماه محرم زهرا پشت غم پنهان شدم شاید مرا پیدا کنی کاش مثل قبل در را تو به رویم وا کنی چاهها آرامش من را تَمَنّا میکنند نخلها تنهایی من را تماشا میکنند کَلِّمینی دارم از این درد هق هق میکنم از تو هم دیگر جوابی نشنوم دق میکنم آسمان خانهی من ماه را گم کرده لست چشمِ کمسویم دوباره راه را گم کرده لست پشت چادر چهرهی خورشید را مخفی نکن ردّ دست زیر پلکت را بیا مخفی نکن ای وضوحِ روشنّ شادی من مبهم شدی چند وقتی میشود که آب رفتی کم شدی حد نداری که سبکبالی نمیآید به تو سن نداری که کهن سالی نمیآید به تو مثل سابق چند گامی با همان شوکت بیا لااقل پیش حسن راحت برو راحت بیا ول کن این دستاس، آیینهگردان علی از تنور گرم دوری کن تو را جانِ علی درس سختی را علی از رنج تو آموخته طاقت گرما ندارد صورتی که سوخته