بین گودال موندی تنها و بی‌لشکر

بین گودال موندی تنها و بی‌لشکر

[ کربلایی نریمان پناهی ]
بین گودال موندی تنها و بی‌لشکر 
بریدن رگ‌هاتو ای غریبِ مادر

جون دادم تا چشمام کهنه خنجر رو دید
بمیرم چقدَر بی‌رحمانه بُرید

زبونم لال، زبونم لال
چقده شلوغ شده گودیِ گودال

دادِ بی‌داد، دادِ بی‌داد
چرا اعضای تنت زمین می‌افتاد؟

شر به پا کرد، شر به پا کرد
سر تو پیش من از تنت جدا کرد

زیر و رو کرد، زیر و رو کرد
تا که نیزه رو توی گلو فرو کرد

وا حسینا وا حسینا...
****
می‌لرزید دستامو می‌دیدم از رو تل
پیکر صد پاره‌‌ت غرق خون تو مقتل

با چشمای گریون می‌دیدم هر لحظه
رفت و آمد می‌کرد تو بدنت نیزه

منو آزرد، منو آزرد
پیرهن پاره‌تو از تنت درآورد

روی سینه‌‌ت، روی سینه‌‌ت
با لگد می‌کوبه می‌بینه سکینه‌‌ت

سر بریده، سر بریده
تو رو با نیزه روی زمین کشیده

تا که پا شد، تا که پا شد
قسمتت فقط یه تیکه بوریا شد

وا حسینا وا حسینا...
****
مثل تنت غرقِ خونه دلِ پُرم
نذاشتن کفنت کنم با چادرم

روی خاک افتادی می‌بُرّه انگشتو 
صدامو می‌شناسی برادرم برو

غصّه‌‌م اینه، غصّه‌‌م اینه
بدن بی‌سر تو روی زمینه

وا حسینا، وا حسینا
کاش می‌شد برت دارم از روی خاکا

این صداشه، این صداشه
زیر سُمّ مَرکبا چه ریخت و پاشه

راه چاره، راه چاره
می دونم الان دیگه وقت فراره

وا حسینا واحسینا...
****
رفتی و روی این دل پا گذاشتی تو
رفتی و زینبو تنها گذاشتی تو

غصّه‌ی تنهاییت از دنیا سیرم کرد
سرت روی نیزه واللّهه پیرم کرد

وا مصیبت، وا مصیبت
حرمله گهواره می‌بَره غنیمت

نگرونم، نگرونم 
خیلی سخته همسفر با ساربونم

بین بازار، بین بازار
منو تنها نذاری میون انظار

نیمه‌جونم، نیمه‌جونم
تا ابد برای تو روضه می‌خونم

وا حسینا وا حسینا...

نظرات