جلوهی روی تو بود، طور مناجات ما کعبهی کوی تو بود، قبلهی حاجات ما شربت دیدار تو، آب حیات همه صحبتِ این ناکِسا، مرگ مُفاجات ما از تو نگشتهام جدا، در همه جا و از قضا تا به قیامت فتاد، دید و ملاقات ما بی تو اگر میروم، چاره ندارم ولی این همه دوری نبود، شرط مکافات ما وعدهی ما و تو در، بزم یزید پلید تا کُنی از تشت زر، جلوه به میقات ما تا تو شدی کشته و ما، بیسر و سامان شدیم سرِ سرگشتهی، کوه و بیابان شدیم خیمه و خرگاه ما، رفت به باد فنا به لُجّهی غم اسیر، دچار طوفان شدیم پردگیانِ تو را، حجاب عزّت درید تا که تماشاگه پردهنشینان شدیم