جدال میکنن خونتو تو قتلگاه حلال می کنن هوار میزنن تو رو هم پیاده هم سوار میزنن تنت پاشید خون تن بی کفنت پاشید جوری زدن که جوشنت پاشید صورت مثل حسنت پاشید سرو بردن عمامهی پیغمبر و بردن انگشت و با انگشترش بردن علی المظلوم حسین من حسین من.. چقدر میزنن به تلافی حنین و بدر کتک میزنن هی به زخم بچهها نمک میزنن دیگه دیر شد تو قتلگاه زینبتم پیر شد تن تو غرق نیزه و تیر شد حرمله تازه واسه ما شیر شد سوی نیزه دویدم و تا پهلوی نیزه دیدم توی هیاهوی نیزه سر تو رو زدن روی نیزه نگاه میکنن روزگار خیمه رو سیاه میکنن عذاب میکنن خیمه رو رو سرمون خراب میکنن چه غوغا شد عزای انسیهی حورا شد پای حرومی به حرم وا شد به قتلگاه تا خیمه برپا شد تلاطم شد رقیه زیر دست و پا گم شد علی المظلوم حسین من حسین من... نه سری مونده، نه تنی مونده نه به روی صورتت دهنی مونده کار دنیا رو، از رو ناچاری وسط اینهمه نرد یه زنی مونده تو رو از شلوغی بیرون بکشه با همون دست پر از خون بکشه نیزه از این تن بی جون بکشه خنجر از لب و دندون بکشه بیرون بکشه کار زینب نیست این نیزه کشیدن حسین کار زینب نیست از تو دل بریدن حسین کار زینب نیست بغل جسمت ساز و آوازه نگران کشته شدی که چشات بازه من فقط میخوام پیش تو باشم ولی خولی طرفم نیزه میندازه آخ ببین حرمله دنبال منه اینم از بختم و اقبال منه نمیدم پیرهنتو مال منه واسه داداشمه اموال منه