تکه به تکه دلم، حکایت عشق است شعله به شعله، پُر از حرارت عشق است دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی در جگرم، آتش محبت عشق است هیچم و از هیچِ هیچ، هیچ نمانده هرچه که مانده، ظهورِ حضرت عشق است هرچه که پروانه داشت، شمع از او برد غارت عشق است این و، عادت عشق است کاش خلائق ببیند آنچه که دیدیم حیَّ علیالعشق، که قیامت عشق است حضرت عشق آمده است، کیست حسین است آنکه شبیهاش نبود و نیست، حسین است سوخته دل، دربساط آه ندارد خرمن آتش زده، نگاه ندارد آه که تقصیر آن، حُسنِ حسینیست عاشق بیچاره که، گناه ندارد زندگیِ بی حسین، تلخی محض است چون غم آن برکهای که، ماه ندارد شُکر خدا را، که در پناه حسینیم عالم از این خوبتر، پناه ندارد نام مرا هم در آن، صحیفه نوشتند عشق از این بهتر اشتباه ندارد گفت پیغمبر که سینه چاک حسین است بیشتر از ما خدا هلاک حسین است چشم اگر این است و تابِ زلف اگر این است آنچه نماند برای ما دل و دین است نظم کواکب ببین، بههم زده زین بعد گردش خورشید در مدار زمین است شیشه آن عطرسیب، اگر که شود باز کوچهی ما بهتر از، بهشت برین است محمل لیلی گذشت باز ندیدش قسمت مجنون نوشتهاند، چنین است با حرم و بی حرم همیشه اسیریم عاقبت عاشقی، همیشه همین است دست خودم نیست اگر ، عاشق اویم آنکه سیه کرده روزگار من، این است بسته به زنجیر آن، دوزلف دوتائیم شکر که دیوانههای کرببلاییم مثل حسین علی، بهجان علی نیست هیچ کسی اینقدر، نشان علی نیست عاشق او هم شدن، به برکت مولاست بر سر هر سفرهای که، نان علی نیست کرببلا را به ما، هوای نجف داد راه حرم، جز از آستان علی نیست جز حسنینِ علی، هیچ دو خورشید لایق جلوه، در آسمان علی نیست کرببلا گفت که هیچ نیرزد شکل نمازی که با، اذان علی نیست فاطمه گفتا بگو، با دل آگاه اشهد ان علی علی ولی الله خانه خرابیم اگر، خراب حسینیم شُکر دعاهای، مستجاب حسینیم فاطمه ما را، به نام کوچکمان خواند گفت بیایید،انتخاب حسینیم خانهی ما کربلاست، شارع العباس معتکف بارگاه باب حسینیم با ملک الموت، هم که کار نداریم فاطمه فرموده، در حساب حسینیم لطف حرم، شامل کبوتر ماشد مادر سادات باتو،مادر ما شد زخمی لب تشنه، در برابر زینب آه که کشتی مرا، برادر زینب تیغ و سنان تا نشست، بر تن زخمیت خاک دوعالم نشست، بر سر زینب داد زدی، بسکه روی سینهی اکبر حنجر تو خون شده است، وحنجر زینب آمده پایین پای جسم تو خواهر آمده بالاسرتو، مادر زینب جُون تو هستم، که غیر آه ندارد خواجه مگر بنده سیاه ندارد من خیلی عوض شدم دلگیرم من از خودم از روز توّلدم گفتم فقط حسین هر شب اسم عشقمو با گریه نوشتم و من حال گذشتمو میخوام ازت حسین یادم نمیره که همهی عزّتم تویی آقا تنهام نذار تو تاریکی قبرم ابیعبدالله یادم نرفته که سر سفرهات بزرگ شدم آقا خیلی تو سختیا بغلم کردی ابیعبدالله حسین، ابیعبدالله ...