به حال و روز مظلوم تو بین قتلگاه کِل میکشیدن پیش چشم زینب خواهرت تو رو حرومیای کوفه تشنه کشتنت بیکَس و تنها بین گودال گیر آوردنت برای غارت ریختن روی جسم اَطهرت رحمی نکردن حتی به اون کهنه پیرهنت زینب اومد بین گودال و شد حالش خراب نیزه شکستهها رو جمع کرد با قلبی کباب هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی بیامان غرق به خون افتاده بودی زیر آفتاب اسم تو بردم زیر بارون، بارون گریه کرد تربت گذاشتم لای قرآن، قرآن گریه گرد ذوالجناح از میدان اومد سر میکوبید زمین مصیبتت از بس سنگینه حیوان گریه کرد صدای هَل مِن مُعینت اومد اصغر گریه کرد از روی تلّ زینبیه خواهر گریه کرد عدهای بینصیب از گودال رفتن خیمهها پنجهها اومد سوی زنها معجر گریه کرد
خدا حفظت کنه شما را