تو راه آمدی نشدم سر به راه نه

تو راه آمدی نشدم سر به راه نه

[ مهدی رسولی ]
تو راه آمدی، نشدم سر به راه نه
یک روز من تمام نشد بی‌گناه، نه

نامه سیاه آمدم سوی تو ولی
این غیر ممکن است روَم رو سیاه، نه

با اینکه نیست بین بساطم به غیر آه
امّا به جز تو نیست، خریدار آه نه

اینجا عِقاب و یا که جزایش محبّت است
کس نا‌امید نیست در این بارگاه نه

ما را کسی نذاشت محل تو گذاشتی
ما را کسی نداد به جز تو پناه، نه

من هر چه‌ام گدای حسینم نگو به من
جان حسین فاطمه روحي فداه، نه

از بچّگیم کارگرم در حسینیه
این عمر با حسین نگشته تباه نه

یک کوفه را حسین به حاجت رسانده پس
گودال بود بیت کرَم قتلگاه نه

این پادشاه دوش نبیّ بوده مرتبَش
با مرکبت نرو ...
...

سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خداکند که نباشد سر برادر زینب

نظرات