تو با صورت و من با سر زانو دیدی آخرش با هم زمین خوردیم دیدی شد نباید اونی که میشد پیش چشم مادرم زمین خوردی تو این همه شدی و من هنوز یک نفرم نفس بکِش پسرم شده پُر از علیاکبر تموم دورو بَرم نفس بکِش پسرم این سخن ورد زبونا افتاد باز دوباره علی از پا افتاد علیاکبر، علیاکبر، علیاکبر.. ببین حالمو دست و پا نزن بابا تو این هلهله دست و پامو گم کردم انقدر تنت پاشیده شده از هم زیر پیکرت عبامو گم کردم کنار جسم تو بابا شبیه محتضرم نفس بکِش پسرم نرو که ولوله افتاده بین اهل حرم نفس بکِش پسرم روی این خاک نشستم چه کنم؟ پسرم رفته زِ دستم چه کنم؟ ای خدا با چه دلی زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد علی زینب صدا میزد حسین این همه راه دویدم چه بهموقع رسیدم تا کنارت عزیزم، صد بار علیاکبرو دیدم پاشو برگردیم خیمه در تلاطمه اولین باره زینب بین مردمه خداحافظ علیاکبر برسون سلام بابا رو به پیغمبر خداحافظ علیاکبر تازه شد دوباره داغ کوچه و مادر رفتی و دیگر رمق در پای بابای تو نیست زینت دوش حسین روی زمین جای تو نیست خواهرت شد عزادار، بی تو میشه گرفتار میره با دست بسته، بزم مِی و کوچه و بازار قاتلت میشه سردمدار قافله کربلا تا شام وای از دست حرمله