تو با انا‌الغریب خود شعله به خشک و تر زدی

تو با انا‌الغریب خود شعله به خشک و تر زدی

[ ]
تو با انا‌الغریب خود شعله به خشک و تر زدی
شب از تنور و صبحُ در ز نوک نیزه سر زدی
***
نه من تو را رها کنم نه تو مرا رها حسین
مرا ز من جدا کن و ز خود مکن جدا حسین
حسین من حسین من تشنه‌لب کرب‌وبلا
***
سیلی و تازیانه و قامت خسته یک‌طرف
پیکر پاره‌پاره و نیزه شکسته یک‌طرف
نمی‌دونم چی شده و چی داره بر سرم میاد
که از میون قتلگاه صدای مادرم میاد
حسین، حسین، حسین، حسین، حسین، حسین
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

نظرات