تو با اناالغریب خود شعله به خشک و تر زدی شب از تنور و صبحُ در ز نوک نیزه سر زدی *** نه من تو را رها کنم نه تو مرا رها حسین مرا ز من جدا کن و ز خود مکن جدا حسین حسین من حسین من تشنهلب کربوبلا *** سیلی و تازیانه و قامت خسته یکطرف پیکر پارهپاره و نیزه شکسته یکطرف نمیدونم چی شده و چی داره بر سرم میاد که از میون قتلگاه صدای مادرم میاد حسین، حسین، حسین، حسین، حسین، حسین مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع