تبر با یاس پیغمبر در افتاده روی آیینهی حیدر در افتاده مودّت کرد با او آتش و هیزم به میل غاصب منبر در افتاده لگد آنقدر سنگین بود و شدت داشت که قبل از ضربتی دیگر در افتاده و قاب آیهی لاتعذِنه این بیت شده صد تکّه و از سر در افتاده حجاب میخ در پس رفت شاکی شد ز دست شعلههای بر در افتاد که روی بچه و مادر در افتاده میان دست و پاها ردّ خون دیده هراسان جیغ زد دختر در افتاده پسرها از پس در بر نمیآیند که زیر پای یک لشکر در افتاده **********