بهتره باد بوزه فقط به قصد تن تو بهتر از خاک مگه هست تا بشه پیراهن تو عالمو بی قرار کنم خیمههاتو چی کار کنم خودم پناه عالمم کدوم طرف فرار کنم نمیشد حداقل طبق شریعت بُکشن مگه میشه کسی رو این همه ساعت بُکشن بهتره پا نکشی این همه غوغا نکنی اگه میخوای پامو به مقتل خون وا نکنی وقت جدا شدن که نیست رفتی و دست من که نیست اشاره میکنی نیا قتلگاه جای زن که نیست من اومدم اما قتگاه جا نیست به روی سینه که جای پا نیست سرت کجاست، انگشترت کجاست ظهر عطش..... به من بگو علی اکبرت کجاست من نذاشتم که بره زحمتای حیدر هدر تاری از موی منو حتی ببینه یه نفر کو اباالفضل که بیاد دردمو درمون بکنه بره از خیمهی من سنان و بیرون بکنه از این معرکه دست بکش نکش منو نفس بکش فقط ی داد غیرتی سر شمر و شبث بکش نفس بکش خواهرت پس افتاد خیمه دسته شمر و شبث افتاد تنها نذار امالمصائب رو خیمه نفرست اسب بیصاحب رو منتظرم باش امحبیبه تو شهر حیدر زینب غریبه یه سره طناب بازوی منو یه طرف گردن زینالعابدین دعا کن برا رقیه دخترت وقتی از رو ناقه میخوره زمین بسوز ای دل جونی نمونده به تن رقیه اتیش گرفته دامن رقیه، تفریحشونه زدن رقیه همینجا بود تو بغل رباب سیلی خوردی رقیه