بهار زندگیم بی تو خزونه نرو بابا دلم دریای خونه بدون تو، تو آشوب مدینه چجوری فاطمه زنده بمونه دلشوره دارم بی تو بیچارهم امشب کنار تو تا صبح بیدارم بازم مادر صدا کن دخترت رو بذار بابا روی پاهام سرت رو بیا امشب وصیت کن به زهرا بگو دلشورههای آخرت رو چشمات غم داره اشکات میباره این لحظهی آخر خیلی غمباره بمیرم من چقدر آزار دیدی خودم دیدم چه سختیها کشیدی چه خوب اجر رسالت رو گرفتی چقدر طعنه از این مردم شنیدی آشفته حالم تا صبح مینالم خیری ندیدی از اهل این عالم مسلمون نیستن و دنیا پرستن شکستن عهد و پیمانی که بستن به سنگ جهل دندونت شکست و به تیر کینه قلبت رو شکستن سرتا پا دردی آروم و سردی داری میری از این شهر نامردی بگو بابا برا من از زمونه بگو از اون سری که غرق خونه خودت گفتی حسینم کشته میشه تن بچهم روی خاکا میمونه چشمام گریونه دستام لرزونه زیر سُم مرکب بچهم میمونه شده آشفته امشب حال زهرا گره خورده به غم اقبال زهرا از امشب تا قیامت با دل خون شب جمعه توی گوداله زهرا قلبم پر درده قاتل نامرده پیش چشای من قربونیش کرده