به پیکرش نه فقط تیر، بال و پر شده بود حسین از غم او دست بر کمر شده بود همین که گفت اخا، خیمه را عزا برداشت نگاهها نه فقط مات، بلکه تر شده بود لب ترک، ترکش متن روضه باز است که مشک پارهاش از داغش نوحهگر شده بود دو چشم نافذش، از چشمها نظر شده بود هر آنکه بود، کشید و برید و زخمی کرد قد بلند ابولفضل مختصر شده بود یاابالحسن اگر که فاصله لشگر و حرم کم شد اما شکاف بین دو ابروش بیشتر شده بود گرفت بین دو زانو که تیر را بکشد اگر چه زخم سه شعبه عمیقتر شده بود کمی زساقه تیر سه شعبه بیرون بود کشیدنش چقدر سخت و دردسر شده بود ابالفضل، برادر، فدایت، فدایت