به نام خدا اول خط حسین خدای کرم بامُروّت، حسین اگرچه سرش نیست خلوت حسین مرا باز هم کرده دعوت حسین مُحرّم شده خوش به حال من است چراغ حسینیهها روشن است سر صف امامان و پیغمبران تَه صف به چشمانِ تر نوکران شبیه جوانمردهها مادران همه گریهکن در غم سروران سر سروران کیست غیر از حسین؟ نبی هم گرفته است خیر از حسین سلامٌ عَلَیک ای مسیحای من رفیقم، عزیزم، تَسَلّای من مرا دست تو داده بابای من کسی را نیاور حسین جای من بزرگی کن از نو شکستم بده بیا سینی چای دستم بده خدایا به چشم ترِ پنجتن تب نوکری را نگیری زِ من مرا ثبت کن، گریهکن، سینهزن خودم را سپردم به تو ای حسن تو که از دو عالم حسینیتری مرا اربعین کربلا میبَری نوشتم حسین و زبان لال شد غرورم زمین خورد و پامال شد زمینِ حسینیه گودال شد سرِ کشتنِ شاه جنجال شد از این صحنه جبریل گریان شده بزرگِ بنیهاشمی عریان شده **** باور نمیکردم، گذرها را ببندند من را که میبینند، درها را ببندند در شهر کوفه، کوچهگردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیر انداخت کوچههای تنگ آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر، جانت سلامت دندان من افتاد، دندانت سلامت حالا که میآیی کفن بردار حتما ای یوسفِ من پیروهن بردار حتما حالا که میآیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم اما هیچ کس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلا ببین گلها توان خار دارند؟ پردهنشینان طاقت بازار دارند؟ من راضیام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی، دختر من را بگیرند اینجا برای نَعل پا دارند آنقدر کُنج تنور خانه جا دارند آخر