به نام آنکه تو را دادهاست نام حسن درود أحسن الارباب من، سلام حسن سلام بر برکات سپید سایهی تو که نور داده به خورشید، مستدام حسن سلام بر درجات زبرجدت که از او عقیق دست سلیمان گرفته وام، حسن وجنات تو، احمد مختار سکنات تو، حیدر کرّار حرم تو، عرش خداوند است کرم تو، بسیار در بسیار سر من را قبول کن آقا سر راهت، سر مرا بردار ثانی حیدر، حسن؛ دلاور، حسن عجیب نیست اگر خال هاشمیات را شبانهروز کند کعبه استلام، حسن فدای قامت بندهنواز تو که نماز به احترام قدت، میکند قیام، حسن قبول نیست؛ سجودی که پاش، مهر تو نیست رکوع بی تو، رکوعیست ناتمام، حسن نور رویت، جوهرهی توحید خاک راهت، تاج سر خورشید ای فدای لطافت تو حسن که بهجز حُسن، کسی ز تو نشنید اسم تو تا که ریخت در گوشم قبلهام سوی مرقدت چرخید ثانی حیدر، حسن؛ دلاور، حسن به اتّفاق برادر، به حشر گر برسی به جذبه، خیره شود چشم خاصّ و عام، حسن پیمبران، متحیّر به خویش میگویند بود کدام حسین و بود کدام حسن؟ به خشتخشت ستونهای عرش ربّ کریم نوشته با قلم حُسن، یا امام حسن بوسه بر خاک پات، خیرالعمل در مسیرت، سر هزاران یل با علی، مو نمیزنی آقا حیدری یا امیر جنگ جمل تو پیمبر؛ تو حیدری، حسن زیر پایت فتاد لات و هُبل ثانی حیدر، حسن؛ دلاور، حسن