به مصحف ورق ورق شبیهی به آفِتاب در فلق شبیهی *** بس که تو را عمودُ بر رو زدند رأس تو بر نیزه ز پهلو زدند *** چو دشمنت گسسته بندت از بند جسم تو را به نیزه کردند بلند *** دست عدو رفته به گیسوی تو تکیه زده نیزه به پهلوی تو *** بس که تو را لطمه فزون آمده چشم تو از کاسه برون آمده *** دست کجا فتاده از تن تو؟ چه کس به خون کشیده دامن تو؟ *** طاق دو ابرویت شکسته از چه؟ دهان تو به خون نشسته از چه؟ *** دهان توان لطمهها ندارد گونه که تاب نیزه را ندارد *** جهان چو بر چشم تو تاریکُ شد دشمن تو به خیمه نزدیکُ شد