به فدای خواهری که بهترین رفیق بود

به فدای خواهری که بهترین رفیق بود

[ حسین ستوده ]
به فدای خواهری که بهترین رفیق بود
رفیق بود رفیق بود
آخرین صدا تو گوش تو صدای جیغ بود
زنگ تیغ بود زنگ تیغ بود

شهید عزیزم
چطور ببینمت گلو بریده عزیزم
شهید عزیزم
به قتلگاه تنت به خون تپیده عزیزم

دور من سرنیزه دور تو نیزه‌دار بود
غبار بود غبار بود
همه می‌رفتن شمر اما موندگار بود 
غبار بود غبار بود

دور خیمه‌ها علیکن بالفرار بود
فرار بود فرار بود
خواهرت پیاده بود و خولی سوار بود

میزنه سنان جدا شمر جدا
وا محمدا وا محمدا
خواهرت رو به مدینه زد صدا
وا محمدا وا محمدا
شیب گوداله و شاه بی رداء
وا محمدا وا محمدا
عمه جان رو به مدینه زد صدا
وا محمدا وا محمدا

لااقل صیدتو رو به قبله کن
شمر حوصله کن شمر حوصله کن
اول بکش و بعد هلهله کن 
شمر حوصله کن شمر حوصله کن

دو خط احکام یادش بده
اسلام یادش بده
که بدونه تشنه لب سر نبره

دو خط احکام یادش بده
اسلام یادش بده
که جلو چشای مادر نبُره

منو عذاب میده
به مرکب آب میده
تو رو صدا که میزنم شمر جواب میده

نفسش باز بند اومده
ای زجر زجرش نده
بچه که بترسه لکنت می‌گیره

پاهاش ترک خورده
چوب فدک خورده
جلو چشای بچه‌ها خیلی کتک خورده

تنش سیاه میشه
گریه به راه میشه
اگه یه کم نازش بدین مگه گناه میشه

تمومه حسین
روبه‌رومه حسین
خودت بگو که پیکرت کدومه حسین

زیر و رو شدی
پشت و رو شدی
چجوری با مادرت روبه‌رو شدی

بی هوا زدن
با عصا زدن
جلو خواهر تو با کف پا زدن

ای حسین من ای حسین من
ای حسین ای حسین ای حسین من

نظرات