بغل جسمت، ساز و آوازه نگران کشته شدی که چشات بازه من فقط میخوام پیش تو باشم ولی خولی طرفم نیزه میندازه ببین حرمله دنبال منه اینم از بختم و اقبال منه نمیدم پیرهنتو مال منه واسه داداشمه اموال منه شراب میخوره روبهروی چشمای رباب میخوره نمیدم پیرهنتو مال منه مال منه مال منه حسین وااااای وااااای ... به سمت گودال از خیمه دویدم من سر تو رو بردن دیر رسیدم من نمیدم پیرهنتو مال منه مال منه مال منه واسه داداشمه اموال منه مال منه مال منه سرو بردن، امامهی پیغمبرو بردن انگشت و با انگشترش بردن حسین حسین... نه سری مونده، نه تنی مونده نه به روی صورتت دهنی مونده کار دنیا رو از رو ناچاری وسط اینهمه مرد یه زنی مونده تو رو از شلوغی بیرون بکشه با همون دست پر از خون بکشه نیزه از این تن بی جون بکشه خنجرو از لب و دندون بکشه نمیدم پیروهنو مال منه مال منه مال منه بغل جسمت، ساز و آوازه قربون صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت حالا روی چادرمه خاک دست و پا زدنت من سر قرار اومدم توی نیزهزار اومدم از تو دل نکندم حسین با خودم کنار اومدم تا چشمم کار میکنه نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم داره با تو چیکار میکنه نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم گریه چشمامو تار میکنه نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم من برم کجا چه کنم بعد کربلا چه کنم پیکر تو جا بمونه زیر نیزهها چه کنم با قد کمون اومدم عشق من بمون اومدم من فقط به عشق خودت بین خاک و خون اومدم از تشنگی دور و ور و تیره تیره تیره تیره میبینم این ساعتهای آخرو تیره تیره تیره تیره میبینم توی مقتل این برادرو تیره تیره تیره تیره میبینم بغل جسمت ساز و آوازه نگران کشته شدی که چشات بازه من فقط میخوام، پیش تو باشم ولی خولی طرفم نیزه میندازه