ولدی حسین ... ذبحوک، من الماء منعوک بعد پنجاه سال اومدم، خسته و بیحال اومدم یاد پشت در افتادم، وقتی تو گودال اومدم یادته حسین، مدینه مثل کربلا بود یادته چطور توی کوچمون شر به پا بود مثل پیکرت تن من زیر دست و پا بود یادته حسین، سه ماهم ز تو رو گرفتم هی میپرسیدی چرا دست به پهلو گرفتم یادته چقدر شبا درد بازو گرفتم بُنَیَ بمیرم چقدر شبیه من شدی حالا میدونم که بودی چشم انتظار من تو این سالا پاشو تا نرفتن تو خیمهها سراغ خلخالا (با این تن مجروحت چقدر مثل زهرایی)۲ مثل خودم مظلومی، مثل خودم تنهایی حسین من، غریب مادر ... ***** قاتلت شمشیر میکشه، لشکری تکبیر میکشه نیزه به پهلوت میزنن، پهلوی من تیر میکشه یادته حسین، میدونم که یادت میمونه هی میپرسیدی تو کوچه چرا ردِ خونه تو نمیدونی، حسن قصه رو خوب میدونه یادته حسین، به فکرت چقدر مادرت بود شبها ظرف آب همیشه بالای سرت بود جای بوسههام همیشه روی حنجرت بود بُنَیَ بمیرم که حالا حنجرت بهم ریخته تو دست کی بوده که موهای سرت بهم ریخته یه لشکر زدن که تموم پیکرت بهم ریخته (چطور ببوسم روتو، مقطعالاعضائی)۲ مثل خودم مظلومی، مثل خودم تنهایی حسین من، غریب مادر ...