
بعد زهرا قسمتم خون جگر شد، حیف شد همدمِ تنهایی ام اشک بصر شد، حیف شد کاش با حیدر سفر میکرد در آن نیمه شب فاطمه تنها مهیّای سفر شد، حیف شد روزهای خوب من نه سال با زهرا گذشت روزهای خوب حیدر زود سر شد، حیف شد پیش چشمان علی بر روی او سیلی زدند چادرش خاکی میان رهگذر شد، حیف شد بی حیا طوری لگد زد پهلوی زهرا شکست فاطمه از ضربهی در بی پسر شد، حیف شد ***** اون روز اگه لگد نمیزد بچّم این روزا به دنیا میومد سورهی خونمونو کوثر میکرد زندگیمو چقدر شیرین تر میکرد اگه که پشت در نیفتاده بود همین روزا باز منو مادر میکرد هجوم آوردند چهل تا نامرد پست صدا زدم فضّه بیا در شکست تا در شکست بچّمو دادم از دست کشته شد اون روز آرزوهای من (وای من۲) افتاده بود رو خاک جلو پای من