برخیز اکبر چگونه من بی تو به خیمه برگردم راضی نشو بخنده به حالِ من، عدوی نامردم جوونِ من کی تو رو بین خاک و خون کشوند با داغ تو بابا رو به خاک سیاه نشوند پاره پاره تن علیاکبر قلبمو نکَن علیاکبر دست و پا نزن علیاکبر پیکر تو زخمی و مجروحه زِ شمشیر و نیزه من از طرز نفس کشیدن تو بدنم میلرزه دستِ خزون نکنه گُلمو بده به باد! علی چرا دیگه نفست بالا نمیاد شاخهی گلم شده پَرپَر مرگمو بِده خدا دیگر قطعه قطعه شد علیاکبر شکر حق که حسین یه عمریه در به درت هستم از کودکی دل خرابم رو به ضریحت بستم چی کار کنم؟ دست خودم نیست که دیوونهتم کبوترم! آقا محتاج آب و دونهتم من کوچیکتم تو آقایی من فقیرتم تو مولایی من کویرتم تو دریایی