صبح و مساء گریه می‌کنیم با مصیبتای جد غریبت

صبح و مساء گریه می‌کنیم با مصیبتای جد غریبت

[ کربلایی نریمان پناهی ]
صبح و مساء گریه می‌کنی با 
مصیبت‌های جدِ غریبت 
برا ظهورت دعا می‌کنم 
تو روضه‌های جدِ غریبت 

کار مادرت گریه و آهِ
جدِ غریبت دیده به راهِ
گریونی دائم فقط برای 
اون بدنی که تو قتلگاهِ

(آجرک الله امامِ زمان 
بقیة الله امامِ زمان)۲

برات بمیرم مهدیِ زهرا 
که بی‌قراری این روز و شب‌ها
هر جا که باشه روضه‌ی عباس
تو می‌رسونی خودت رو اونجا

صاحب عزای امروز توی هستی
بگو کجای مجلس نشستی 
حالا که تو روضه‌ی عموتی 
بکش به روی سرم تو دستی 

(آجرک الله امامِ زمان 
بقیة الله امامِ زمان)۲

این روز و شب‌ها چشم تو زاره
قلبِ شریفت تحتِ فشاره
عزیزِ زهرا سرت سلامت 
خدا بهت صبر بده دوباره 

چه حالی داری عزیزِ جونم
من نمی‌فهمم، من نمی‌دونم 
کاری ندارم به هیشکی دیگه
امروز برا تو روضه می‌خونم

(آجرک الله امامِ زمان 
بقیة الله امامِ زمان)۲

عالَم بمیره برای اون لحظه 
که اباالفضل از مرکب افتاد 
بعد از علمدار حسین زمین خورد
هم علَم افتاد هم زینب افتاد 

قامت آقام از غصه تا شد
تو علقمه چون خون به پا شد
گفتن که کار حسین تمومه
وقتی علمدار اون فدا شد

جانم اباالفضل، جانم اباالفضل...

از آسمونم بارونِ غم ریخت 
عمو که افتاد خیمه به هم ریخت
صدای اَدرِک اَخی که پیچید 
یه عده نامرد توی حرم ریخت

وای از برادر، وای از یه خواهر
وای از نگاهِ خیره‌ی لشکر 
وای از سکینه، وای از رقیه 
وای از غروب و غارتِ معجر

جانم اباالفضل، جانم اباالفضل...

نظرات