برا خداحافظی همه ازتوی خیمه اومدن

برا خداحافظی همه ازتوی خیمه اومدن

[ میثم مطیعی ]
برا خداحافظی، همه از توی خیمه اومدن
ببین همه مخدرات دور علی حلقه زدن 
نرو اِی علی جان ...

جوون رعنای حسین می‌ره
از جلو چشمای حسین می‌ره
داره نفس‌های حسین می‌ره

ای اَشبه النّاس نبی رفتی
با چه وقار و ادبی رفتی
قرار قلب زینبی رفتی

ای وارث حیدر علی‌اکبر ...

گفتم علی‌اکبر و دیدم جدا شدند حروف
روضه همین یه مصرعه
فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً

حسین تماشا می‌کنه زدن زمین امیدش رو
داره می‌بینه روی خاک اون قامت رشیدش رو
(اِرباً اِرباً) 2

این همه شمشیر به تنش خوردند
چی به سر این بدن آوردند؟
اشک اقامون رو درآوردند

یاس باغ امام را چیدند
اشک چشم حسین را دیدند
آی مردم بلند گریه کنید
که به آقا بلند خندیدند

حسین تن علی رو جمع کرده
قدش خمه چشماش پر از درده
حیرونه که چه جوری برگرده
پاشو بیا با هم بریم خیمه ...

داری می‌بینی روبروت
می‌خوای بگی بابا ولی
بسته شده راه گلوت
بلند شو عزیزم ...

با گوشه‌ی عبا دارم خون رو می‌گیرم از لبت
پاشو یه کاری کن علی رسیده عمّه زینبت
بلند شو عزیزم ...

با یا علی بلند شو بابا جون
به خیمه‌ها از وسط میدون
هر جوری هست عمّه رو برگردون

گریز روضه رفته اونجا که
می‌بینه زینب تن صد چاکه
حسین رو بی‌کفن روی خاکه

سیدنا الغریب حسین جانم ...

نظرات