باور نمیکنم به خدا در نسوخته راوی بگو که خانهی حیدر نسوخته اصلا اگر حدیث، صحیح است پس چرا مقداد دق نکرده، اباذر نسوخته بعد از فرو چکیدن هر بیتِ از قلم هِی میکنم نگاه که دفتر نسوخته ویران نکرده قهرِ الهی مدینه را دل روشنم که چادر و معجر نسوخته جایِ تشکر است از امت که لااقل گلبرگِ یاس، پیشِ پَیَمبر نسوخته ماندم چگونه تا سحر از دردِ پهلویش او بیقرار بوده و بستر نسوخته ********