بازکن دربه روی سائل هجران دیده

بازکن دربه روی سائل هجران دیده

[ محمدحسین پویانفر ]
بازکن دربه روی سائل هجران دیده
این منم، بنده‌ی آلوده‌ی خُسران دیده

پاک کن اَشکِ مرا وُ بَغلم کن یا ربّ
عَبدِ سَر خورده محبت زِ کریمان دیده

دستم از دستِ تو وا شد که چنین گم شده‌ام
آن‌قَدر حادثه این کودکِ گریان دیده

نَفسِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سَرم 
چه کسی مثلِ من این‌گونه پشیمان دیده؟

چِشم پوشی زِ خطا، مَسلکِ اهلِ کرم است
هر چه بَد کرده گدا باز هم احسان دیده

غرقِ عصیان شده بودیم که زهرا آمد
شیعه از چادر او خِیرِ فراوان دیده

گرچه گیریم، رضا ضامنِ ما خواهد شد
لطف‌ها نوکرِ از آقایِ خراسان دیده

زیر و رو کن دلِ آلوده‌ی ما را به علی
ذکر او را لبِ ما آیه‌ی قرآن دیده

پایِ ما را بکشانید به درگاهِ نجف
این گدا بندگی‌اش را دَمِ اِیوان دیده

لحدِ آخر ما دستِ امیر نجف است
دَفنِ ما را خودِ شاهنشَهِ خوبان دیده

بی‌قراریم، به ما رِزقِ حرم را بدهید
بی‌قراریم، به ما رِزقِ مُحرم بدهید
نوکرش هر چه که دیده است، زِ هجران دیده

آب می‌خواست، که شمر آمد و او را چرخاند
خنجری را لبِ پاخورده‌ی عطشان دیده

کهنه پیراهن او دستِ حرامی افتاد
خواهری جسمِ پُر از نیزه‌یِ عریان دیده

***

سَرِ پیراهنت پیرم کردن از زندگی
 سیرم کردن از زندگی

سه ساعتِ تنت تو گودال، زبونم لال
آخ بدنت چقدر شده پامال، زبونم لال

***

تاپریشان نشود کار به سامان نشود

***

آهسته گذارید رویِ تخته تنش را
تا میخ اذیت نکند پیراهنش را

***

چند تایی زدند با پا دَر
تا که افتاد رویِ زهرا دَر

نظرات