با یه چشم بهم زدن می‌رسه محرمت
تبلیغات

با یه چشم بهم زدن می‌رسه محرمت

[ حنیف طاهری ]
با یه چشم بهم زدن می‌رسه محرمت
آب و جارو می‌کنم دلو واسه ماتمت
رو لبم گل می‌کنه نوحه‌ی محتشمت
همه ماه و سال من گره خورده با غمت

کاش عوض شم به کارِت بیام
من یه عمره همینه دعام
تو محرم شهادت می‌خوام 

با همین حال بی‌سامونم
دنبال اسمت سرگردونم
تو پریشونی باز می‌خونم

نسیمی‌ جان‌فزا می‌آید 
بوی کرب‌وبلا می‌آید... 

همه فکر و ذکر من شده کربلای تو
به‌خدا که پیر شدم توی روضه‌های تو
روبه‌راهه زندگیم فقط از دعای تو
دَمِ آخرم بیا، بمیرم رو پای تو

با تو بودن بهشتِ منه
عشق برام این حسین گفتنه
عشق پیاده حرم رفتنه

هر چقدر دوریت حسرت داره
اسمتو بردن لذت داره
این پریشونی قیمت داره

نسیمی‌ جان‌فزا می‌آید 
بوی کرب‌وبلا می‌آید...

نظرات