با وهب که تو یه حد نیستم ولی اونقدام که بد نیستم اومدم که نوکر تو باشم کاری غیر این بلد نیستم من مال روضهتم حمّال روضهتم روز و شبم حسین دنبال روضهتم برات تب میکنم روزمو تو روضههات شب میکنم اگه قابل باشم نوکریمو نذر زینب میکنم من اونقدر رو سیام حتی روم نمیشه تو هیئت بیام دم در کفشای گریه کنهاتو مرتب میکنم یا اباعبدالله... نوکرت مریض روضهت شد تا که چایی ریز روضهت شد پدرم خرج عزاتون و مادرم کنیز روضهت شد این خونهی منه کاشونهی منه محشر بیا بگو دیوونهی منه تا گریه میکنم اشکمو به زهرا هدیه میکنم اگه قابل باشم جونمو نذر رقیه میکنم من اونقدر رو سیام حتی روم نمیشه تو هیئت بیام دم در کفشای گریهکنهاتو مرتب میکنم یا اباعبداللّه... چای روضهت به گدا نوشه این سماوری که میجوشه تو بخارش حکمتی داره این بخار، ابر خطا پوشه آرزوی منی آبروی منی وقتی خیسه چشام رو در روی منی پُرِ فضلی حسین سفرهدار سفرهی بذلی حسین تو آقای منی ایضًا آقای ابوالفضلی حسین من اونقدر رو سیام حتی روم نمیشه تو هیئت بیام ولی دارم امید به تو که شاه بلاعزلی حسین یا اباعبداللّه...