با مشقت پیکر عباسُ را پیدا نمود کردُ با جسم برادر مدتی گفت و شنود *** همچو جان جسم برادر را در آغوشش کشید قلب خود محکم گرفت و تیرُ از چشمش کشید *** بود امیدم تا مرا یاری کنی سالها بهرم علمداری کنی *** ای دریغا شد امیدم ناامید بی برادر گشتم و پشتم خمید