با لبی پُر زِ خون، مرا صدا میزنی من نگه میکنم، تو دست و پا میزنی داغ تو بر دلم، قاتلت قاتلم یا بنیَّ یا بنیَّ، یا بنیَّ یا بنیَّ چه بلایی ببین بر سرم آمد علی سِرِّ مستور ما از حرم آمد علی گوییا مادرت در پِیِ حیدر است یا بنیَّ یا بنیَّ، یا بنیَّ یا بنیَّ **** جوانان بنیهاشم بیایید علی را بر درِ خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر درِ خیمه رسانم