با این جمال و زور و بازو

با این جمال و زور و بازو

[ وحید شکری ]
با این جمال و زور و بازو
کی میشه باهات رو در رو

تورو اگه یوسف ببینه
می‌بُره دستشو با چاقو

داری با چشمات می‌جنگی
یا می‌کُشی یا که جادو

دلبرا ناز کن، الحق که خریدن دارد
نمک عشق اباالفضل چشیدن دارد

روی زیبای قمر دست بریدن دارد
رزم طوفانی عباس چه دیدن دارد

ماه رعنا قمر، ای دلبر زیبا قمر
ای دل آرا قمر، طوفان در صحرا قمر

ذکر عیسی قمر، شمشیر برق‌آسا قمر
شیر مولا قمر، لا ساقیٌ الا قمر

(همه جا صحبت چشاته) ۲
خدا هم عاشق صداته

روی سرت بستی همون دستمالی که ارث از باباته
رقیه رو شونت به کل دنیا داره احاطه

ناز این دلبر خوش چهره کشیدن دارد
شیر غرش کند الحق ترسیدن دارد

جنگ اگر کرد که زَهره ترکیدن دارد
چشم و ابروی هلالش بوسیدن دارد

بی‌محابا قمر، ای قامت طوبا قمر
قدر قدرت قمر، ای کوه باغیرت قمر

بلندبالا قمر، مولا عزیز الله قمر
قامت غوغا قمر...

نظرات