با اذن کبریا، با رخصت از رسول یعنی که با اجازهی زهرا و مرتضی میآید امشب این خبر از سوی کربلا حَی عَلیٰ العزا، حَی عَلیٰ البُکاء في ماتم الحسین، مظلوم کربلا آقای من سلام به قربان ماتمت از راه آمده ماه محرمت پیچیده عطر سیب دارد نسیم میوزد از سوی پرچمت (حسین...) یک روز عاقبت میمیرم از غمت یک سال آزگار نشستم به انتظار تا دست روزگار با لطف تو رساند پای مرا به روضهی تو ای بزرگوار فرقی نمیکند، هرکس به هر امید در خیمهات رسید با یک سلام بر تو و یک لعن بر یزید هرچند پر گناه، هرچند رو سیاه در پیش فاطمه به خدا هست رو سفید حَی علیٰ العزا، حَی عَلیٰ البُکا في ماتم الحسین، مظلوم کربلا ای کشتی نجات، ای صاحب صفات ای حَی لا یَموت، ای علت حیات با اینکه بودهای محروم از فرات دریای رحمتی پدر و مادرم فدات زیر پر توام، یعنی دخیل پرچم آب اور توام مجنون زینبم، با افتخار عبد تو خواهر توام هرکس هر آنچه خواست بگوید ولی حسین طبق سفارش پدرم نوکر توام کار تو شاهی و کارم گدایی است کارت عِلیٰ العَبد مشکل گشایی است حالا حسین مشکل من دوری از تو است امشب دوباره حال دلم نینوایی است شبهای جمعه فاطمه هم کربلایی است امشب خبر رسیده که غوغاست در حرم از راه آمده با پهلوی شکسته و قدی که گشته خم با شیون حسین، حسین و نوای غم میگوید ای زمین و زمان ای جهانیان نوحُوا علیٰ الحسین نوحُوا علیٰ الغریب عطشان کربلا بودم من از ازل آوارهات حسین ای چارهی دلم هستم غلامِ خستهی، حسین (حسین...)