این آیهی سرخ هوالباقیِ یارب باعث شرمندگیِ ساقیِ یارب گلوی خشکِ اصغرم به خنده وا شد به پیش چشم من سر از تنش جدا شد «آقام آقام آقام آقام سالار زینب» نازکتر از نسیمه یا گلوی یاسِ برگِ لطیف لاله زیر پای یاسِ با خونِ تو به مادرم نامه نویسم گمگشته راه خیمه پیش چشم خیسم «آقام آقام آقام آقام سالار زینب» محسنِ کربلا علی اصغر من خالیه جای غیرت برادر من برا گلوش خراشِ شمشیر سه شعبه شبیه میخ در شده تیرِ سه شعبه «آقام آقام آقام آقام سالار زینب» شرمندگی تو سینهی من خونه داره مادرِ تو به خیمهها چشمانتظاره این آخرین پرسشِ بیجوابه اصغر خونه خرابتر از همه ربابِ اصغر نه تنها چشم آسمون رو خون گرفته تو خیمهها مادر تو زبون گرفته الهی هیچ مادری تو بلا نشینه به روی نیزه سر شش ماهه نبینه «آقام آقام آقام آقام سالار زینب»