ای کاش با تو بودم در غربت سکوتم

ای کاش با تو بودم در غربت سکوتم

[ حنیف طاهری ]
ای کاش با تو بودم در غربت سکوتم
ای کاش با تو بودم در آخرین قنوتم

ای کاش با تو بودم یا لَیتَنی حبیبی
آن وقت که تکیه دادی در نیزه‌ی غریبی

آخرین ساعات مثل عبدالله 
می‌دویدم کاش سوی قربانگاه

تا شود آرام روح مجنونم
می‌زدم من هم غوطه در خونم

(بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
رفته است کاروان و جامانده‌ام زِ یاران)۳

ای کاش با تو بودم تا بارها بمیرم
از علقمه به خیمه دست تو را بگیرم

ای کاش با تو بودم هَل مِن معین که گفتی
حائل کنم خودم را، از صدرِ زین نیفتی

من فدای اون زخم‌ لب‌هایت
می‌شدم ای کاش اِرباً اربایت

در رکاب تو کاش می‌مردم 
بودم و جایت سنگ می‌خوردم 

(بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
رفته است کاروان و جامانده‌ام زِ یاران)۲

نظرات