ای نام تو آرامش بخشِ اضطراب ما با یاد تو چرخیده سنگ آسیاب ما تنها نه من در دامِ عشقِ یار افتادم مرهون لطفت بودهاند آبا و اجدادم مادربزرگم هر زمانی که مُکَدّر بود ذکر لبش همواره یا موسی بن جعفر بود آقابزرگ خانهی ما هم اسیرت بود او هم نمک پرودهی نان و پنیرت بود یک عمر بابایم که عمری زیر دِینت بود در هر نفس در آرزوی کاظمینت بود غوغای عشقت را اگر که در سرم دارم از گریهها و شیر پاک مادرم دارم هرکس به تو سوگند در نزد رضا دادهست آفا مریضش را همان لحظه شفا دادهست لبخندهامان را ز چشمانِ تَرَت داریم ما هرچه داریم از نگاه دخترت داریم یاد شما پایان هر آشفتگیها بود نام شما آغاز شورِ زندگیها بود هر موقعی که خستگیها بیشتر میشد با روضههای هفتمِ ماهِ تو در میشد تا در حصار غم، اسیر و خسته میماندم رنج تو میآمد به یادم روضه میخواندم صیاد را ببین که که بیداد میکند نه میکشد مرا و نه آزاد میکند آه هرچند پر از لاله و نیلوفر داشت بدنش توی قُل بود چه بر پیکر داشت مثل گودال دچار کمیِ جا شده بود فرقش این بود که یک سایهی بالا سر داشت یک نفر کشته شد و هفت کفن آوردند پاره میشد اَر کفنی، کفن دیگر داشت