
ای مرگ مدد کن که منِ زار بمیرم ای زهر خلاصم کن و بگذار بمیرم بگذار در این خانه که غمخانهی من بود تنها و غریب از ستم یار بمیرم بگذار که با سوز درون و لب عطشان بمیرم یکبار زنم ناله و صد بار بمیرم بگذار که چون فاطمه هنگام جوانی در خانهی دربستهی خود، زار بمیرم بگذار چو مرغی که قفس، قتلگهاش بود بیگانه و تنها و گرفتار بمیرم