ای صاحب مشک و علم، ای برادر جان سقای طفلان حرم، ای برادرجان چشم و چراغ لشکرم، ای برادرجان رخصت بده تا در رهت جان برافشانم از غربت تو آمده بر لبم جانم سقایم و شرمندهی چشم طفلانم ای صاحب مشک و علم، ای برادر جان سقای طفلان حرم، ای برادرجان چشم و چراغ لشکرم، ای برادرجان تو میروی و میرود از تنم جانم ای دست تو دستان من، مرد میدانم طوفان به پا کن گرچه من بی تو بارانم ای صاحب مشک و علم، ای برادر جان سقای طفلان حرم، ای برادرجان چشم و چراغ لشکرم، ای برادرجان افتادهام بر روی خاک، ای برادرجان گویم اخا ادرک اخاک، ای برادرجان مولای من، روحی فداک، ای برادرجان ای صاحب مشک و علم ای برادر جان سقای طفلان حرم، ای برادرجان چشم و چراغ لشکرم ای برادرجان این بوی یاس چادر مادرم زهراست شد رود خون، چشم تو و چشم من دریاست سردار من فرماندهات بعد تو تنهاست ای صاحب مشک و علم ای برادر جان سقای طفلان حرم، ای برادرجان چشم و چراغ لشکرم ای برادرجان