ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم

ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم

[ سید امیر حسینی ]
ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخسارش، منور داشتیم

*****

پرستوی من که خسته شدی
تو خونه‌ی من پَر شکسته شدی
به کنج قفس با رشته‌ی غم‌هات چه بسته شدی
نفس زدنت میگه که رسیده زمان سفر

شکستن من فدای چشات
نشد وا کنم من طناب و برات
ولی به خدا خودم رو کشیدم رو جای پاهات
اگر چه کمم فدای تو می‌شم زمانه خطر

فرشته‌ی من بهشت منی
گل سبدِ سرنوشت منی
نه همسر من، که آب و گِلِ در سرت منی
امانت من کبودیِ رو صورتت منو کشت

فرشته نگو که پَر پَرتم
یه کلبه‌ی ویران برابرتم
دارم می‌پرم یه شب دیگه مهمون دخترتم
با خون خودم نوشتم علی با یه خط درشت

تحمل و غم، روسیاهِ تواَم
یَلای جهان در پناه تواَن
نرو بخدا گلا همشون چشم به راه تواَن
حالا که میری جواب باباتو بگو چی بدم

سپردمتون به دست خدا
می‌بینمتون تو خاطره‌هام
زمونه نخواست که گل کنه شادی تو خونه‌ی ما
ولایت من بخند و بگو راضی هستی ازم

نظرات