ای جان نثاران نوبت طوفانُ الاحرار است چابکسواران نوبت طوفانُ الاحرار است صبر و قرارِ اهل عالم رفته است از کف ای بیقراران نوبت طوفانُ الاحرار است ای مرگ بر اسرائیل... **** شهادت میدهد نامت رجزخوانیِ طوفان را به گوش ابر میخواند تَغَزُّلهای باران را چقدر از صبح صادق روشنی در چشم خود داری تلاوت میکنی، پرشورتر آیات انسان را چه بیم از صخرههای سرکش و دریای مواجش به ساحل میبری کشتی حزبُ اللهِ لبنان را ببین از عزم تو آل تباهی سخت میترسد تو زنده میکنی در یادها پیر جماران را شنیدم بانگ تکبیر از فراز مأذنه آمد و بر دوش نسیم آورد پیغام شهیدان را محمدهادی و مغنیه، سرمستِ جنون بودند که بردی در وداعِ سرخشان آئینه قرآن را تمام لالههای پَر پَرَت را دشت بوسیده به قربانگاه بردی بارها شوریدهسر جان را تو را در قریههایی دورتر، تبریک میگویند به چنگ آوردهای بیجنگ این مُلک سلیمان را قسم بر آیههای جاءَ نصرُ الله میبینند که روشن کرده نور تو بلندیهای جولان را