ای تمام عشق بر روی زمین ثانیِ حیدر، گُل امّالبنین ای گره وا کرده از کار حسین حیدرِ ثانی، علَمدار حسین روی تو چون روز، مویت چون شب است چشم تو دارُالشّفای زینب است حسرت گُل، گیسوان عنبَرت رشکِ باده، اشک چشمان تَرت قامت تو، شور باغ آرزوست چشم مستت، چلچراغ آرزوست ای همههستی ز ناز شصت تو چشم خِلقت تا ابد بر دست تو در نخستینروزِ عمرت، مرتضی بوسه زد از شوق، دستانِ تو را یعنی اینکه دست تو مشکلگشاست دست تو مافوق کل دستهاست دست تو، آرامش خون خداست دست تو، گلدستهی کربوبلاست دست تو، در روزگار کودکی با تمام صدق و عین کوچکی... بود با دستان مولا در تماس میوزید از دستهایت بوی یاس ای علَمدار کربلا عبّاس مردِ میدان هر بلا عبّاس پنجمیننور چشم فاطمهای تو حسینِ کنار علقمهای وه ز امّالبنین که با لبخند کرده تقدیمِ حیدر، این فرزند لب شیر خدا ثناگویش مست از بوسههای بازویش در قیامت که عضو نپْذیرند دستهای تو دست میگیرند دستهایت مدال عاشورا سنَدی بر شفاعت زهرا