اوّلین و آخرین اولویت اونی که همیشه حاضر و حیِّه حک شده با قلمِ دستِ اباالفضل روی این قلبم خادمُ الرقیّه رقیّه بالانشینِ جمع حرمه حسین شمع و رقیّه نورِ شمع حرمه آره رقیّه روشنای مصباحُ الهداست رقیّه مثل خون توی رگِ خونِ خداست بی کم و کاست، بی حد و مقیاس تو همون جوری که فاطمه دلش خواست اگه عبّاس شد یه یلِ خاص تو گذاشتی درجه رو دوشِ عبّاس