اَمون از دلِ خون، دلِ خونِ زینب بمیرم نبینم پریشونه زینب کجا رو میبینه که گریونه زینب همش نگاش به حنجر و سرِ برادره روی لباش روضهی ای غریبِ مادره با گریه گودالو نگاه میکنه و میگه: الهی که تنش به زیر دست و پا نره الهی پای کسی به پیکرش نرسه خنجر کهنهی شمر به حنجرش نرسه حسین، حسینِ غریب... الهی که شاهی تو غربت نیفته واسه جرعه آبی به منّت نیفته کنار جوونش با صورت نیفته الهی که تو علقمه قدش کمون نشه عقیقشم هم نصیب دست ساربون نشه الهی که سهسالهشم تو مجلس یزید شاهد ضربههای سختِ خیزرون نشه الهی که نَبَرن رو نیزهها سرشو الهی که نبینن سایهی خواهرشو حسین، حسینِ غریب... **** آمد ارباب، سلامت سرش انشاءالله حرز زهراست به دور و بَرَش انشاءالله کاروان از سفر حج به سلامت آمد بار ماتم نکِشد هاجرش انشاءالله میشود فاتحِ این قلعهی خیبر حیدر شبه پیغمبر علیاکبرش انشاءالله گرچه یک دست سپر دارد و یک دست عَلم مَشک برداشته آبآورش انشاءالله به کسی آرزویش را نسپردهست رباب تازه داماد شود اصغرش انشاءالله این سهساله نوهی محترم فاطمه است درد پهلو نکِشد دخترش انشاءالله خوانده بر گوشِ رقیّه چقدَر آیه حسین تا حراجی نرود زیورش انشاءالله نخورَد در حرمش سیلیِ محکم زِ کسی نرسد دستِ کسی معجرش انشاءالله