امشب شهادت نامهی عشاق امضا میشود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود امشب ببین که مضطرم، آید صدای مادرت فردا بدون تو حسین، ریزم چه خاکی بر سرم امشب لباس کهنه را، آماده کن با سوز و آه فردا همین را هم کسی، بیرون کشد از قتلگاه امشب بیا شانه زنم، با گریه بر گیسوی تو فردا به دست این و ان، ترسم بیفتد موی تو امشب ابوفاضل بوَد، گرم طواف خیمهها فردا سنان و حرمله، آتش کشند بر خیمهها امشب اجازه میدهی، بوسه زنم پا تا سرت فردا تو را گم میکنم، بر هم بریزد پیکرت امشب به دوش مادری، شش ماهه آهسته بخواب فردا به دنبال سرش، آواره میگردد رباب امشب درآور جان من، انگشترت را مهربان فردا به غارت میبرد، با بیحیایی ساربان حسین...