امشب به فَلک رَود خروشم آوای عزا رسد به گوشم افتاده به سینه جنب و جوشم باید زِ غمش سیه بپوشم من سینهزنِ حسین هستم در حلقهی ماتمش نشستم آه اهل عالم هنگام عزا فرا رسیده سروِ قدِ مصطفی خمیده رنگ از رخ فاطمه پریده سرها شود از بدن بریده این ماهِ عزاست ایّها الناس اُفتد زِ بدن دو دست عباس ای فاطمه صاحب عزایت دل عاشقِ دشت کربلایت چشمی که بگریم از برایت اشکی که کنم روان به پایت من در دل خود شراره دارم داغ تنِ پاره پاره دارم یا فاطمه رو به کربلا کن امشب به حسینِ خود دعا کن یادِ سرِ از بدن جدا کن در مقتل خون، خدا خدا کن کن گریه برای نور عینت لبتشنه شود فدا حسینت بر سینه و سر بزن برادر این ماه زِ تیر و تیغ و خنجر مقتول شود علیِاکبر لبتشنه و پاره پاره پیکر گردیده حسین کربلایی یا حضرت فاطمه کجایی؟