
الرحمن علم القرآن، قرآن در لحن عباس است آیات سورهٔ لقمان، تفسیرش شان عباس است کست لقمان که خدای ادبش میدانند؟ مقتدای همهٔ با ادبان عباس است سر درِ قصر سلیمان نبی حک کردن پادشاه همه پادشهان عباس است مَه امالبنین، یَل نامآوران وراث جذبهٔ امیرالمومنان شیر نقشی و فاتح هر معرکه قدَر و قادر اسد و پهلوان ارکان دین اگر محکم، باشد از چشم عباس است دشمنان ولیالله، مورد خشم عباس است احدی در حد او نیست، جگر میخواهد آسمان هر چه که زیباست قمر میخواهد ماه سنگیست دلِ حلقهٔ انگشتریش صحبت از حضرت عباس هنر میخواهد قمر فاطمه هنرِ مرتضی به ثنایش ملائکِ عرش خدا به مقامش کسی نرسد بس همین پسرش خوانده حضرت خیرُالنسا سرلشکرها گریزان از روی درهَم عباس حتی کوه میشکافد از بازوی محکم عباس سیزدهساله به صفّین شجاعت کرده نهروان را چه بگویم که قیامت کرده کعبه از هیبت عباس به خود لرزیده کربلا باادب از شاه اطاعت کرده گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابای من آبادش کرد رجزش حیدری، بیمحابا قمر ادواتِ رزم او به یَدَش همچو پَر به هلاکت رسانده عدوی حسین به پدر رفته در همه حالت پسر