(در کودکی من عبد خدایم ۲ یاری تو از خیمه میآیم)۲ (لشکر شده مبهوت من ای عمو جان ۳) ۲ زنده کنم نام حسن ای عمو جان ۳ از دست عمه دستم کشیدم پای برهنه سویت دویدم از مرکب افتادی چرا؟ ای عمو جان ۳ کمتر بزن تو دست و پا ای عمو جان ۳ در کودکی من عبد خدایم ۲ یاری تو از خیمه میآیم (لشکر شده مبهوت من ای عمو جان ۳) ۲ زنده کنم نام حسن ای عمو جان ۳ بر صورت تو دستم سپر شد جان دادن من با دردسر شد مثل کبوتر بچهها ای عمو جان ۳ قاتل سرم کرده جدا ای عمو جان ۳ نکند قبل رسیدن اجلش سر برسد نکند دیر شود کار به حنجر برسد وسط همهمهها تاج سرم افتاده ۲ ته گودال عمو نه پدرم افتاده گرگها در صدد غارت این بیکفنند۲ نیزهها را وسط سینهی او میشکنند شاهد بد دهنی کردن این نامردند کاش امروز سنان را ادبش میکردند ساحت حنجرهاش را لگدی بر هم زد شمر با چکمه به خشکی لبش محکم زد