از همون روز ازل

از همون روز ازل

[ کربلایی نریمان پناهی ]
از همون روز ازل مأنوسه با تو روزگارم
من به غیر از تو حسین جان با کسی کاری ندارم

زندگیم با بودن تو تا همیشه رو رواله
اشک روضت بهترین راه رسیدن به کماله

حسین جانم، چی بهتر از اینکه گدات هستم
منم یکی از نوکرات هستم، ممنون از اینهمه کرامت

حسین جانم، منت گذاشته رو سرم زهرا
دوباره کرده دعوتم اینجا، مدیونت هستم تا قیامت

تمام دین و ایمانم، حسین جانم حسین جانم...

(بوی هجران میده این بادی که پر درد و عذابه
از همون لحظه که اینجا اومدیم حالم خرابه) ۲

از زمانی که رسیدیم کربلا دل بی قراره
رحم کن به خواهری که جز تو هیچ کسو نداره

می‌ترسم که، دلم بشه لبریز غم اینجا
بگیرنت تو رو ازم اینجا
من بی تو می‌میرم عزیزم

می‌ترسم که، صحرا بشه از خون تو گلگون
اگه بیاد روز جداییمون
چه خاکی بر سرم بریزم

غم تو می‌کنه پیرم، حسین جانم حسین جانم...

(کاشکی برگردیم مدینه اینجا نیست جای رقیه
وای اگر خاری بره اینجا تو پاهای رقیه) ۲

خوب می‌دونم مقتل طفل رباب این کویره
من یقین دارم که بی تو دخترت حتماً می‌میره

می‌ترسم که، بگیرن از چشای تو خوابو
حتی به روت ببندن این آبو
وای از دلی که میشه مضطر

می‌ترسم که، بسوزه از غم دل بی تاب
برا گرفتن یه جرعه آب
به التماس بیفتی آخر

نباشی از همه سیرم حسین جانم...

نظرات