از جنس حیدر است رجز‌ها که از بَر است

از جنس حیدر است رجز‌ها که از بَر است

[ علیرضا سحری ]
از جنس حیدر است رجز‌ها که از بَر است 
با یا علی همیشه دهانش معطر است 

در وصف او کتاب، فراوان نوشته‌اند 
دیگر نوشته‌اند که این مرد دیگر است 

در آسیاب کوفه نکرده است مو سفید 
این پیر پای منبر اولاد حیدر است 

بر دست اگر که نیزه بگیرند سربلند 
در دست اگر که تیغ بگیرند او سر است

با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند
حق داشتند جبهه‌یشان نابرابر است 

تیغ از غلاف خویش اگر دربیاورد 
تنها خودش به منزله‌ی چند لشگر است

با تیغ در غلاف به میدان قدم گذاشت 
گفت آن که پا پس کشد از مَرد کمتر است 

حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار 
این‌ها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است 

وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست 
دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است

وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست 
پیچید بوی سیب وَ این بیت آخر است

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا 
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا 

تشنه‌ی آب فراتم ای اجل مهلت بده 
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

نظرات